نامه ای برای تو
به نام خدایی که لذت مادر بودن را به من چشاند
الان که دارم این نامه رو مینویسم ساعت 4:25 بعد از ظهر یک روز جمعه سرد اسفند ماه
است وتو مثل یک فرشته کوچولو کنارم خوابیدی. صدای نفسهات به من ارامش می ده.
نمی دونم چه زمانی این نامه رو می خونی !اون موقع چند سالته؟کنارت هستم یا نه؟
پسرکم دلم میخواد وقتی بزرگ شدی مایه افتخار من وبابات باشی ومارو سر بلند کنی
.
بدون راه درازی پیش رو داری . پر از خطر و فراز و نشیب. باید محکم باشی و از
مشکلات زندگی نترسی و با اونا مقابله کنی . من و بابا هم با تمام نیرومون تو رو حمایت
میکنیم.
امیدوارم همیشه تو زندگیت ادم شاد و موفق باشی و هیچ وقت زیر بار مشکلات زندگی خم
نشی.
پسرم تمام خوبی ها و خوشی های دنیا رو برای تو می خوام واین رو بدون تو تمام زندگی
منی . دلم میخواد وقتی داری این نامه رو می خونی احساساتم نسبت به خودت پی ببری
امیدوارم مادر خوبی برات باشم وتو هم بهترین پسر دنیا باشی .رادینم شاید برات جالب
باشه بدونی که الان این نامه رو می نویسم تو وارد بیست ماهگی شدی و مامانی هم 29
سال سن داره.
نمی دونم چند سالگی این نامه بدستت می رسه و اون رو میخونی ولی برلی جوابش منتظر
می مونم.
رادینـــــــــــــــم با تمام وجود دوستت دارم و
میبوسمت
جمعه سیزده اسفند ماه سال هزاروسیصدو هشتاد ونه شمسی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی