رادينرادين، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

رد پای کودکی رادین

ماجرای استاد عولاسانی و لودر

1390/11/27 17:00
نویسنده : مامان فریبا
907 بازدید
اشتراک گذاری

 رادینی یه شب که خوابت نمی برد و مامانی رو حسابی کلافه کرده بودی ،بابایی فداکاری کرد و گفت  :من و رادین امشب دو تایی با هم میخوابیم ،میخوام براش تعریف کنم که با استاد خراسانی و رضاو...چطوری رفتیم کوه.

بابایی گفت و گفت و گفت....

بعد از تو پرسید: رادین بابایی با استاد خراسانی کجا رفتن؟ چکار کردن؟

تو هم سریع گفتی: استاد عولاسانی با لودر رفت رودخونه خاک برد بالا...

بابایی: خالی بند کی رفت رودخونه؟ کی سوار لودر شد؟من اصلا اسم

لودر اوردم؟از کجا لودر اوردی ؟تعجب

رادین: بیل برد بالا ... خاک ریخت ...استاد عولاسانی...دروغگو

.

.

.

 

از اون شب استاد عولاسانی هر روز با لودر میره رودخونه و با بیل خاک برمی داره و میبره بالا ،نقاشی میکنه،دریل میزنه،ادم ربایی میشه(ادم اهنی)،چکش میزنه.....وخلاصه کلی کار انجام میده وهرروز به لیست کارهایی که انجام میداده چند تا کار جدید هم اضافه میشه!!!

بنده خدا استاد خراسانی(استاد تکواندو بابایی)  روحشم خبر نداره که در طول

 روز چه کارهایی انجام میده!!!!!!!!!

نمیدونم چرا اینقدر به لودر علاقه داری؟!سوال

هر جمله ایی که بگی لودر حتما توش هست حتی اگه حرفش نباشه!!!مثلا از

خواب بیدار شی میگم:رادین چی میخوری؟

 میگی: لودر!!!!تعجب اخه لودر خوردنیه جوجه؟؟؟

تازه قراره آدرینا رو هم سوار بیل لودر کنی برین خونه مومو ،سبزی پلو با ماهی 

وکره بخورین  زبانخوشمزه 

عاشقتم نفسمقلب

25 تا دوستت دارم رادینمماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

سرباز کوچولو
28 بهمن 90 21:34
سلام رادین کوچولو

دمت گرم واقعا
خیلی می خوامت بخدا

معلومه که بچه باحالی هستی و من عاشق این بچه هام.
من سربازکوچولو هستم و یادمه قدیما عینهو خودت بودم "عاشق لودر"

جان خودم از تو خاکا جمع نمی شدم با این لودرهام

حالا یه سر بزن بعدا کلی حرف دارم واست تعریف کنم .

http://sarbazkocholoo.niniweblog.com

میلینکمت پهلوون


مرسی سرباز کوچولو که به وبلاگ ما سر زدین