ماجرای استاد عولاسانی و لودر
رادینی یه شب که خوابت نمی برد و مامانی رو حسابی کلافه کرده بودی ،بابایی فداکاری کرد و گفت :من و رادین امشب دو تایی با هم میخوابیم ،میخوام براش تعریف کنم که با استاد خراسانی و رضاو...چطوری رفتیم کوه.
بابایی گفت و گفت و گفت....
بعد از تو پرسید: رادین بابایی با استاد خراسانی کجا رفتن؟ چکار کردن؟
تو هم سریع گفتی: استاد عولاسانی با لودر رفت رودخونه خاک برد بالا...
بابایی: خالی بند کی رفت رودخونه؟ کی سوار لودر شد؟من اصلا اسم
لودر اوردم؟از کجا لودر اوردی ؟
رادین: بیل برد بالا ... خاک ریخت ...استاد عولاسانی...
.
.
.
از اون شب استاد عولاسانی هر روز با لودر میره رودخونه و با بیل خاک برمی داره و میبره بالا ،نقاشی میکنه،دریل میزنه،ادم ربایی میشه(ادم اهنی)،چکش میزنه.....وخلاصه کلی کار انجام میده وهرروز به لیست کارهایی که انجام میداده چند تا کار جدید هم اضافه میشه!!!
بنده خدا استاد خراسانی(استاد تکواندو بابایی) روحشم خبر نداره که در طول
روز چه کارهایی انجام میده!!!!!!!!!
نمیدونم چرا اینقدر به لودر علاقه داری؟!
هر جمله ایی که بگی لودر حتما توش هست حتی اگه حرفش نباشه!!!مثلا از
خواب بیدار شی میگم:رادین چی میخوری؟
میگی: لودر!!!! اخه لودر خوردنیه جوجه؟؟؟
تازه قراره آدرینا رو هم سوار بیل لودر کنی برین خونه مومو ،سبزی پلو با ماهی
وکره بخورین
عاشقتم نفسم
25 تا دوستت دارم رادینم