رادينرادين، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

رد پای کودکی رادین

اسباب کشی

تو این مدت که نیومدیم کلی اتفاق خوب برامون افتاده اول اسباب کشی به منزل نو دوم اروم شدن گل پسری سوم تولد ادرینا (دختر عمه رادین) خلاصه حسابی گرفتار بودیم و فرصت نشد بیایم اینجا و گزارش کار بدیم رادینم تو خونه جدید خیلی ارومتر و بهتر شدی امیدوارم این اخلاقت همینطوری روزبه روز بهتر شه فکر کنم این خونه رو خیلی بیشتر دوست داری تصمیم گرفتم دیگه پوشکت نکنم امیدوارم نهایت همکاری رو بکنی گلم بازم میام با خبرهای خوب...... 
16 مرداد 1390

لغت نامه رادین

بُو بُو bobo  : بابا بزرگ مُو مُو  mo mo:مامان بزرگ عَمُوا amoa: عمو عَمَهamah   :عمه ژی ژی  zhi zhi: گوجه نا نا nana:نمکدون ـ هر نوع مرکبات مثل نارنگی مُو   mo:مورچه ـ موز ـ مو ـ ماکارونی شکلی  مَما mama:مربا شی شی  shi shi:شکلات قَه قَه ghah ghah:پی پی(دستشویی) الو  alo:تلفن ـموبایل  اَجینا ajina: هر چیزی که اسمشو بلد نباشه!(از اینا) اجی دو ajidoo: تعریف یه موضوع     ...
18 تير 1390

لغت های جدید رادین

دودوگی  dodogi:  لوله گَلولَه   galolah:شکر پنیر(نقل) تِ تِ  te te: تراکتور کَ  ka:  کامیون (ماشین بزرگ) ماش mash: ماشین دور دور dor dor:دوچرخه سواری-دوچرخه مُو mo: موتور گا گا gaga:قابلمه دَس das:دستمال اینگِه ingeh: ماکارونی رشته ای(اسپاگتی) پیستی  pisti: پسته  
18 تير 1390

ما اومدیم هورا هورا

میبینم تو این مدتی که نبودیم نی نی وبلاگ کلی پیشرفت خوب داشته وما رو کلی خوشحال کرد از امروز ان شاالله وبلاگ پسری رو مرتب اپ میکنم(ببخشید قند عسلم مامان خیلی گرفتار بود) الانم وسط اسباب کشی هستیم!!!! خوب شروع میکنیم ١...٢...٣  
17 تير 1390

نامه ای برای تو

به نام خدایی که لذت مادر بودن را به من چشاند   الان که دارم این نامه رو مینویسم ساعت 4:25 بعد از ظهر یک روز جمعه سرد اسفند ماه   است وتو مثل یک فرشته کوچولو کنارم خوابیدی. صدای نفسهات به من ارامش می ده.   نمی دونم چه زمانی این نامه رو می خونی !اون موقع چند سالته؟کنارت هستم یا نه؟   پسرکم دلم میخواد وقتی بزرگ شدی مایه افتخار من وبابات باشی ومارو سر بلند کنی . بدون راه درازی پیش رو داری . پر از خطر و فراز و نشیب. باید محکم باشی و از   مشکلات زندگی نترسی و با اونا مقابله کنی . من و بابا هم با تمام نیرومون تو رو حمایت میکنیم. امیدوارم همیشه تو زندگیت ادم شاد و م...
16 اسفند 1389

سیسمونی

می دونم الان برا گذاشتن این عکسا دیر شده ولی  مامانی خیلی تنبلی کرده و نتیجه تنبلی این شده که بعد از این همه مدت اومده و دست بکار شده  ولی ماهی رو هر وقت از اب بگیری تازه است این عکسا رو می زارم اینجا تا یادگاری بمونه برامون . یادش بخیر برا گرفتن هر کدوم از اینا کلی بازار رو گشتیم . الان دیگه تمام این لباسها برات کوچیک شدن و این نشون میده تو داری بزرگ میشی   دوستت دارم رادینم لباس های گل پسری       کالسکه و کریر و رورویک                   کفش و جوراب رادین (ببین چقدر کوچولو ...
16 اسفند 1389

از شیر گرفتن قند عسل

عسل مامانی کم کم داری ۱۹ ماهه میشی و مامانی میخواد از شیر بگیرتت . خیلی وقته که نگران این روزا بودم  ولی شکر خدا خوب با مامانی همکاری می کنی تو چند روز ۱۰ دفعه شیر خوردنتو رسوندی به ۳دفعه و این یه موفقیت بزرگه !!!! اگه با این منوال پیش بره تصمیم گرفتم تا اسفند ماه که ۲۱ ماهه میشی همین روندو ادامه بدیم امیدوارم که خیلی اذیت نشی پسرکم و با مامانی نهایت همکاری رو بکنی تا راحتر این دوران رو بگذرونیم.  بی نهایت دوستت دارم رادینم پی نوشت : بلاخره رادینم در تاریخ 27 بهمن سال 89 بعداز 19 ماه شیر خوردن رو ترک کردی خیلی دلم برا اون روزا تنگ شده برا از اینا گفتنات برا حرص زدنات برا لوس بازیات ....همیشه از همچین روزی خیلی می ترسی...
13 اسفند 1389